🚩 امــــاج - اخبار مقاومت جهان اسلام

داستان هیند رجب یکی از اون داستانهایی بود که واقعا باهاش گریه کردم، مخصوصا وقتی صدای خودت این دختربچه ۶ ساله رو میشنیدم.

داستان از این قراره که خانواده هیند بخاطر بمباران وحشیانه اسراییل مجبور میشن از خونه شون فرار کنن. مادرش چون نمیخواسته هیند از پا بیوفته بخاطر پیاده روی زیاد، هیند رو با خاله و داییش میفرسته که ماشین داشتن. توی ماشین ۴تا کودک دیگه هم بودند.

توی مسیر تانکها جلوی ماشین رو میگیرن، داییش زنگ میزنه به پسر عموش میگه تانکها محاصره مون کردن نمیتونیم تکون بخوریم، بلافاصله پسر عموش زنگ میزنه حلال اهمر تا بهشون کمک کنه و.. پسرعموش به حلال اهمر خبر میده که همه افراد توی ماشین شهید شدن و فقط دو دختر بچه ۱۵ و ۶ ساله زنده مونده. (چقدر درد اور شاهد شهادت تک تک اعضای خانوادت باشی و کنار جنازه هاشون باشی وقتی هنوز خوردسالی)

از اینجا داستان خیلی خیلی درد آورتر میشه:حلال اهمر زنگ میزنه به دختر بچه ها، لین ۱۵ ساله گوشی رو جواب میده و میگه دارن به ما شلیک میکنن و تانکها کنار ماشین هستند، یهو صدای جیغ میاد و شلیک های وحشیانه بیشتر و بعد سکوووت💔 (توی ویدو در تماس صوتی تمامش ثبت شده)

هلال احمر میگه این سری گوشی رو هیند ۶ ساله که بین جسد اقوامش بود برداشت.در تمام این زمان هلال احمر در حال التماس برای اجازه گرفتن از نیروهای صهیونیستی بود بتونن جان این دختر بچه رو نجات بدن، یکی از اعضای هلال احمر به اسم رنا با هیند صحبت میکنه، توی ویدیو که صداشون هست هیند درحال التماسه که بیایید نجاتم بدید 💔 من میترسم💔😭رنا ازش میپرسه کنارت کیه، هیند میگه همه مردن
چی بیرون میبینی، میگه تانکهای محاطره کردن، یه تانک کنارمه 💔، (خدایی من ترس اون صحنه رو که ببینی تمام خانواده‌ت رو جلوت کشتن و همون تانک کنارت ایستاده و منتظر کشتن تو هست رو واقعا نمیتونم درک کنم)

بعد میگه یکی از تانکها ‌‌از جلو داره سمت ماشین میاد. میپرسه نزدیکه؟ هیند میگه آره خیلی نزدیکه! یهو هند میپرسه ساعت چند؟ (خدایی من اینجا نتونستم جلو اشکام روبگیرم) میپرسه ساعت چنده؟ رنا میگه چی؟ هیند میگه ساعت چنده؟ داره شب میشه! میگه داره شب میشه من میترسم 💔😞
بیایید کمکم کنید...

بالاخره نیروهای صهیونیستی اجازه میده که گروه پزشکی بره سمت منطقه، گروه میرسه نزدیک منطقه اینجا مادر هیند هم با هیند هم صحبت میشه (من یه پدرم میدونم چی میکشیده پدر و مادرش اون وقت) هند جواب میده و بهش میگن ماشین نزدیک منطقه ست فقط و فقط یک دقیقه مونده، یهو تماس با هیند و پزشکان قطع میشه و دیگه هیچ خبری ازشون نمیشه.

۱۲ روز درد آورد و سخت میگذره تا نیروهای شیطان و اهریمن بالاخره اون منطقه رو ول میکنند و اجازه میدن دسته دوم پزشکان برن اونجا و در کمال ناباوری هیند و و خانواده‌ش رو کشته شده و تیر بارون شده توی ماشین پیدا میکنند و اون دوتا پزشک که برای کمک رفته بودن رو هم شهید شده و تیر بارون شده پیدا میکنند! 💔

خدا لعنت کنه قوم ظالم رو!

🚩 اماج

🔰 @Amaj24

5.0K viewsمحمد مهدی, 23:20