Forwarded from عکس نگار
🌷 به یاد شهید مدافع حریم اسلام، جبار دریساوی 🌷
جبار سرهنگ تمام بود. قرار بود وقتی برگشت درجه سرداری بگیرد. یک سال به بازنشستگی جبار مانده بود. فرماندهی جبار در تیپ زرهی تانک بود، از آنجایی که سوریه خیلی به گروهانتانک و مکانیزه احتیاج داشت؛ یکی از نخستین نفراتی که به سوریه رفت جبار بود. دقیقاً سه سال قبل بود که جبار به سوریه اعزام شد. سال 92 جبار چند مرحله به سوریه رفت. جبار چیزی از رفتنش نمیگفت آن زمان کمک ایران به سوریه خیلی علنی نمیشد. تقریباً از زمانی که او شهید شد کمکم در تلویزیون شهدای مدافع حرم مطرح شدند. زمانی که جبار به شهادت رسید شبکه العربیه و الجزیره تصاویر جبار را نشان دادند و گفتند که این ژنرال ایران که این کارها را در سوریه انجام داده، توانسته چند شهر سوریه را از دست داعش نجات بدهد و این مقامات را داراست امروز در فلان منطقه به شهادت رسید.
🔶🔹اماج
@Amaj24
جبار سرهنگ تمام بود. قرار بود وقتی برگشت درجه سرداری بگیرد. یک سال به بازنشستگی جبار مانده بود. فرماندهی جبار در تیپ زرهی تانک بود، از آنجایی که سوریه خیلی به گروهانتانک و مکانیزه احتیاج داشت؛ یکی از نخستین نفراتی که به سوریه رفت جبار بود. دقیقاً سه سال قبل بود که جبار به سوریه اعزام شد. سال 92 جبار چند مرحله به سوریه رفت. جبار چیزی از رفتنش نمیگفت آن زمان کمک ایران به سوریه خیلی علنی نمیشد. تقریباً از زمانی که او شهید شد کمکم در تلویزیون شهدای مدافع حرم مطرح شدند. زمانی که جبار به شهادت رسید شبکه العربیه و الجزیره تصاویر جبار را نشان دادند و گفتند که این ژنرال ایران که این کارها را در سوریه انجام داده، توانسته چند شهر سوریه را از دست داعش نجات بدهد و این مقامات را داراست امروز در فلان منطقه به شهادت رسید.
🔶🔹اماج
@Amaj24
Forwarded from عکس نگار
🌺🍃🍂🍂🍃🍂🍃🍂
برادر شهید میگوید: روز آخری که اینجا بود ما را بغل میکرد و میگفت من را دعا کنید. ما با جبار شوخی میکردیم میگفتیم تو حتماً فرماندهای و آنجا نشستی و دستور میدی، او هم به شوخی میگفت: خوراک ما آنجا هر وعده خوراک بوقلمون است. میگفتیم یعنی به شما کباب بوقلمون میدهند؟ میگفت نه همون جوری که جلوی بوقلمون میریزن بخوره، برای ما میپزن.😄
🔶🔹اماج
@Amaj24
برادر شهید میگوید: روز آخری که اینجا بود ما را بغل میکرد و میگفت من را دعا کنید. ما با جبار شوخی میکردیم میگفتیم تو حتماً فرماندهای و آنجا نشستی و دستور میدی، او هم به شوخی میگفت: خوراک ما آنجا هر وعده خوراک بوقلمون است. میگفتیم یعنی به شما کباب بوقلمون میدهند؟ میگفت نه همون جوری که جلوی بوقلمون میریزن بخوره، برای ما میپزن.😄
🔶🔹اماج
@Amaj24
Forwarded from عکس نگار
✅🔴 خط مقدم ما اکنون سوریه است
شهید میگفت: خط مقدم ما الان در سوریه است. مطمئن باشید اگر دشمن از سوریه بگذرد، قطعاً و یقیناً به کشور ما حمله خواهد کرد و از ما هم خواهد گذشت. اگر ما بتوانیم دشمن را در سوریه کنترل کنیم و شکست دهیم حتماً در کشور خودمان هم آنها را شکست خواهیم داد.
برادر شهید میگوید: هر وقت برادرم به سوریه میرفت، چهار پنج نفری با هم میرفتند آن موقع به سختی چند نفر را جمع میکرد و با هم اعزام میشدند الحمدلله امروز داوطلب اعزام به سوریه خیلی زیاد است و روزبهروز هم بیشتر میشود برادرم در تاریخ 16 مهر 93 بعد از دوسال جهاد و انتظار به آرزوی دیرینهاش رسید و در اثر موج انفجار و اصابت ترکش خمپاره به یاران آخر الزمانی مولایش حسین بن علی(ع) پیوست تا در دفاع از حرم حضرت زینب کبریسلام اللهعلیها گام موثر و مقبولی برداشته باشد و خواب تلخ یزیدیهای زمان را آشفته نماید. جبار سومین شهید استان خوزستان است که در سن 46 سالگی به فیض رفیع شهادت نائل آمد.
🔶🔹اماج
@Amaj24
شهید میگفت: خط مقدم ما الان در سوریه است. مطمئن باشید اگر دشمن از سوریه بگذرد، قطعاً و یقیناً به کشور ما حمله خواهد کرد و از ما هم خواهد گذشت. اگر ما بتوانیم دشمن را در سوریه کنترل کنیم و شکست دهیم حتماً در کشور خودمان هم آنها را شکست خواهیم داد.
برادر شهید میگوید: هر وقت برادرم به سوریه میرفت، چهار پنج نفری با هم میرفتند آن موقع به سختی چند نفر را جمع میکرد و با هم اعزام میشدند الحمدلله امروز داوطلب اعزام به سوریه خیلی زیاد است و روزبهروز هم بیشتر میشود برادرم در تاریخ 16 مهر 93 بعد از دوسال جهاد و انتظار به آرزوی دیرینهاش رسید و در اثر موج انفجار و اصابت ترکش خمپاره به یاران آخر الزمانی مولایش حسین بن علی(ع) پیوست تا در دفاع از حرم حضرت زینب کبریسلام اللهعلیها گام موثر و مقبولی برداشته باشد و خواب تلخ یزیدیهای زمان را آشفته نماید. جبار سومین شهید استان خوزستان است که در سن 46 سالگی به فیض رفیع شهادت نائل آمد.
🔶🔹اماج
@Amaj24
برای شادی روح تمامی فدائیان اسلام ،از صدر اسلام تا ظهور منجی صلواتی عنایت کنید
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌺
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاطرات جبهه
🔴گزارههاي تا ابد 🔴
(جلد اول)
💯بر اساس خاطرات
سرهنگ پاسدار سيدماشاءاالله رحيمي
🔰قسمت اول
رضا:
امروز بيستم آذر ماه هزار و سيصد و شـصت اسـت. هـوا نـسبتاً
سرد است. باد سردي بر روي ارتفاعات وزيـدن گرفتـه اسـت. مـن
ديگر آن جوانمرد داوطلب كه تحـت امـر نيـروي ژانـدارمري بـود،
نيستم. مدتهاست از آنجا تسويه حساب كردهام و به اين گروههاي
مردمي داوطلب پيوستهام. هر كسي ايل و تبار خودش را جمع كرده
و در برابر نيروي زرهي بعثيهـا صـفآرايـي كـرده اسـت. از ايـل
«شوهان» عدهاي آمدهاند روي ارتفاعات پشمين پايگاه زدهاند. همـه
دوست و فاميل يكديگرند. عدنان هم جزو آنهاست. همين «عـدنان
ثابوته» كه آن قدر در گوش من خواند و گفت تا راضيام كرد كه از
ژاندارمري تسويه حساب كنم و بيـايم كنـار بچـههـاي ايـل و تبـار
خودم. همين عدناني كه قبل از شروع جنگ در منطقه «شـهابيه» بـه
اتفاق چند نفر ديگر از بچههاي ايل شوهان تا عمق شش كيلـومتري
خاك عراق پـيش رفـت و يـك گلـه گوسـفند پانـصد رأسـي را از
نيروهاي عراقي به غنيمت گرفت و حدود سه ساعت بـا شُـرطههـا
درگير شد و آنها را وارد خـاك ايـران كـرد. همـين عـدنان كـه آدم
عجيبيست، عجيب آدمي كه حكايتها دارد!
هوا سرد است. نيروها هر يك به كار خود مشغولند و مـن روي
همين يال دارم به آن روبهرو نگاه ميكنم. جايي كـه عـراق آن را در
اشغال كامل خـود دارد. امـروز بـدجوري دلـم گرفتـه اسـت. حـال
عجيبي دارم و بايد كاري بكنم تا قدري بياسايم. بياختيار بچههـا را
جمع ميكنم. چند نفرشان را انتخاب ميكنم. بـه سـرم زده كـه بـاز
برويم به عمق مواضع بعثيها. بايد جادههاي مواصـلاتي و راههـاي
عبور و مرور گشتيهاي بعثيها را مينگـذاري كنـيم. ايـن كمتـرين
كاريست كه ميتوانيم بكنيم. محل مأموريـت روسـتاي «چنگولـه»
است. جايي كه يادگار سالهاي كودكي و نوجواني مـن در آن رقـم
خورد. حدود سه هفته اسـت كـه عـدنان حكـم مـسؤوليت مـرا از
پاسدار طباطبايي فرمانده قرارگاه سيدالشهداء گرفته. من يكي راضي
به اين كار نبودم، اما عدنان قبـول نكـرد و گفـت: «تـو تـوي نظـام
خدمت كردهاي، ميداني چي به چيه! برا همين بايد مـسؤول پايگـاه
ما بشي!» ولي من فكر ميكنم عـدنان چيـزي كـم از مـن نـدارد. او
لياقت فرمانده بودن پايگاه هفـتم را دارد. ولـي چـه كـنم كـه قبـول
نميكند. زياد نبايد پاپيچش شد، چون اگر از كوره در برود بـه ايـن
سادگي رام شدني نيست. امروز يك گـروه از بچـههـاي سـپاه وارد
پايگاه شدهاند. هشت نفرند. دو گـروه چهـار نفـري كـه سـر دسـتة
يكيشان شخصي به اسم «حـاج منـصوري» اسـت. دسـتة دوم هـم
«غـلام شـجاعي» مـسؤول آنهاسـت. كلـي تجهيـزات بـا خودشـان
آوردهاند و طوري آنها را جاسازي كـردهانـد كـه كـسي بـه درسـتي
نميداند چه تجهيزاتي هستند. از همان برخورد اول ميفهمم كه هر
دو گروه زياد با هم هماهنگ نيـستند. نـوعي اخـتلاف نظـر بـا هـم
دارند، اما هر مشكلي دارند ما موظفيم كه باهاشـان همكـاري كنـيم.
قرار است كه براي انجام مأموريتي وارد روستا شويم. شـب هنگـام
بايد راه بيفتيم. وسايل را سوار قاطرها ميكنيم و به اتفاق نيروها راه
ميافتيم. عدنان هم راه افتاد. بهش گفتم: «تو بايد توي پايگاه بماني!»
عدنان گفت: «همين كه داخل روستا شديم، برميگردم!»
🔴گزارههاي تا ابد 🔴
(جلد اول)
💯بر اساس خاطرات
سرهنگ پاسدار سيدماشاءاالله رحيمي
🔰قسمت اول
رضا:
امروز بيستم آذر ماه هزار و سيصد و شـصت اسـت. هـوا نـسبتاً
سرد است. باد سردي بر روي ارتفاعات وزيـدن گرفتـه اسـت. مـن
ديگر آن جوانمرد داوطلب كه تحـت امـر نيـروي ژانـدارمري بـود،
نيستم. مدتهاست از آنجا تسويه حساب كردهام و به اين گروههاي
مردمي داوطلب پيوستهام. هر كسي ايل و تبار خودش را جمع كرده
و در برابر نيروي زرهي بعثيهـا صـفآرايـي كـرده اسـت. از ايـل
«شوهان» عدهاي آمدهاند روي ارتفاعات پشمين پايگاه زدهاند. همـه
دوست و فاميل يكديگرند. عدنان هم جزو آنهاست. همين «عـدنان
ثابوته» كه آن قدر در گوش من خواند و گفت تا راضيام كرد كه از
ژاندارمري تسويه حساب كنم و بيـايم كنـار بچـههـاي ايـل و تبـار
خودم. همين عدناني كه قبل از شروع جنگ در منطقه «شـهابيه» بـه
اتفاق چند نفر ديگر از بچههاي ايل شوهان تا عمق شش كيلـومتري
خاك عراق پـيش رفـت و يـك گلـه گوسـفند پانـصد رأسـي را از
نيروهاي عراقي به غنيمت گرفت و حدود سه ساعت بـا شُـرطههـا
درگير شد و آنها را وارد خـاك ايـران كـرد. همـين عـدنان كـه آدم
عجيبيست، عجيب آدمي كه حكايتها دارد!
هوا سرد است. نيروها هر يك به كار خود مشغولند و مـن روي
همين يال دارم به آن روبهرو نگاه ميكنم. جايي كـه عـراق آن را در
اشغال كامل خـود دارد. امـروز بـدجوري دلـم گرفتـه اسـت. حـال
عجيبي دارم و بايد كاري بكنم تا قدري بياسايم. بياختيار بچههـا را
جمع ميكنم. چند نفرشان را انتخاب ميكنم. بـه سـرم زده كـه بـاز
برويم به عمق مواضع بعثيها. بايد جادههاي مواصـلاتي و راههـاي
عبور و مرور گشتيهاي بعثيها را مينگـذاري كنـيم. ايـن كمتـرين
كاريست كه ميتوانيم بكنيم. محل مأموريـت روسـتاي «چنگولـه»
است. جايي كه يادگار سالهاي كودكي و نوجواني مـن در آن رقـم
خورد. حدود سه هفته اسـت كـه عـدنان حكـم مـسؤوليت مـرا از
پاسدار طباطبايي فرمانده قرارگاه سيدالشهداء گرفته. من يكي راضي
به اين كار نبودم، اما عدنان قبـول نكـرد و گفـت: «تـو تـوي نظـام
خدمت كردهاي، ميداني چي به چيه! برا همين بايد مـسؤول پايگـاه
ما بشي!» ولي من فكر ميكنم عـدنان چيـزي كـم از مـن نـدارد. او
لياقت فرمانده بودن پايگاه هفـتم را دارد. ولـي چـه كـنم كـه قبـول
نميكند. زياد نبايد پاپيچش شد، چون اگر از كوره در برود بـه ايـن
سادگي رام شدني نيست. امروز يك گـروه از بچـههـاي سـپاه وارد
پايگاه شدهاند. هشت نفرند. دو گـروه چهـار نفـري كـه سـر دسـتة
يكيشان شخصي به اسم «حـاج منـصوري» اسـت. دسـتة دوم هـم
«غـلام شـجاعي» مـسؤول آنهاسـت. كلـي تجهيـزات بـا خودشـان
آوردهاند و طوري آنها را جاسازي كـردهانـد كـه كـسي بـه درسـتي
نميداند چه تجهيزاتي هستند. از همان برخورد اول ميفهمم كه هر
دو گروه زياد با هم هماهنگ نيـستند. نـوعي اخـتلاف نظـر بـا هـم
دارند، اما هر مشكلي دارند ما موظفيم كه باهاشـان همكـاري كنـيم.
قرار است كه براي انجام مأموريتي وارد روستا شويم. شـب هنگـام
بايد راه بيفتيم. وسايل را سوار قاطرها ميكنيم و به اتفاق نيروها راه
ميافتيم. عدنان هم راه افتاد. بهش گفتم: «تو بايد توي پايگاه بماني!»
عدنان گفت: «همين كه داخل روستا شديم، برميگردم!»
گفتم: «آخه چرا اين كارو بكني!»
عدنان گفت: «دوست دارم باهاتان بيام!»
بودند و در روز روشن ها 1 تانك عراقيها توي روستاي «چالاب»
و سنگرهاشان كاملاً مشخص بود. طوري بايد مـيرفتـيم كـه در دام
كمين بعثيها گرفتار نشويم. در دل شب تنها هـر از گـاهي صـداي
نفس قاطرها به گوش ميرسيد. ماه نيمه بود و نور ضعيفي به زمـين
ميتاباند. هنوز تا قرص شدن كامل ماه خيلي مانده بود. صداي سـم
قاطرها كه به تكه سنگي يا چيز محكمي برخورد ميكرد، قدري آدم
را وحشتزده ميكرد. آدم وقتي قـصد شناسـايي و نفـوذ بـه عمـق
خاك دشمن را داشته باشد، ناخودآگاه هيجانزده مـيشـود. دسـت
خودش هم نيست و حس و حاليست كـه تـا آن را تجربـه نكنـي،
نميتواني دربارهاش قضاوت صحيحي داشته باشي. نفوذ بـه داخـل
خاك دشمن دل شير ميخواهد، كار هر كسي نيـست. گـروه بـه راه
افتاد. عدنان با آن چشمهاي سبز و نافذش جلوتر از بقيه بود، چـون
چشمهاي عجيبي داشت؛ هماننـد چـشم پلنـگ كـه در دل تـاريكي
شب درخشيدن ميگيرند. بينايي عجيبي داشت طوري كه تـا كـسي
باهاش به شناسايي نميرفـت و در دل شـب در كنـارش نمـيبـود،
رضا:
باورش نميشد كه اين آدم تا به اين حد بينـايياش عجيـب اسـت.
گروه به ستون در دل شب به طرف روستاي «چنگولـه» در حركـت
بود. هنوز سپيده سر نزده بود كه وارد روستا شديم. وقت آن بود كه
عدنان به طرف پايگاه برگردد، اما انگار دلي دلي ميكرد كـه بمانـد:
«ميگم اگه من هم باشم خوبه، نه!؟»
گفتم: «اونجا واجبتره! تو بايد توي پايگاه باشي!»
عدنان گفت: «ولي من دلم ميخواد پيش شماها باشم!»
گفتم: «قرارمان اين نبود عدنان! بايد برگردي پايگاه!»
✅✅ادامه دارد
#ابوعمار
@amaj24
عدنان گفت: «دوست دارم باهاتان بيام!»
بودند و در روز روشن ها 1 تانك عراقيها توي روستاي «چالاب»
و سنگرهاشان كاملاً مشخص بود. طوري بايد مـيرفتـيم كـه در دام
كمين بعثيها گرفتار نشويم. در دل شب تنها هـر از گـاهي صـداي
نفس قاطرها به گوش ميرسيد. ماه نيمه بود و نور ضعيفي به زمـين
ميتاباند. هنوز تا قرص شدن كامل ماه خيلي مانده بود. صداي سـم
قاطرها كه به تكه سنگي يا چيز محكمي برخورد ميكرد، قدري آدم
را وحشتزده ميكرد. آدم وقتي قـصد شناسـايي و نفـوذ بـه عمـق
خاك دشمن را داشته باشد، ناخودآگاه هيجانزده مـيشـود. دسـت
خودش هم نيست و حس و حاليست كـه تـا آن را تجربـه نكنـي،
نميتواني دربارهاش قضاوت صحيحي داشته باشي. نفوذ بـه داخـل
خاك دشمن دل شير ميخواهد، كار هر كسي نيـست. گـروه بـه راه
افتاد. عدنان با آن چشمهاي سبز و نافذش جلوتر از بقيه بود، چـون
چشمهاي عجيبي داشت؛ هماننـد چـشم پلنـگ كـه در دل تـاريكي
شب درخشيدن ميگيرند. بينايي عجيبي داشت طوري كه تـا كـسي
باهاش به شناسايي نميرفـت و در دل شـب در كنـارش نمـيبـود،
رضا:
باورش نميشد كه اين آدم تا به اين حد بينـايياش عجيـب اسـت.
گروه به ستون در دل شب به طرف روستاي «چنگولـه» در حركـت
بود. هنوز سپيده سر نزده بود كه وارد روستا شديم. وقت آن بود كه
عدنان به طرف پايگاه برگردد، اما انگار دلي دلي ميكرد كـه بمانـد:
«ميگم اگه من هم باشم خوبه، نه!؟»
گفتم: «اونجا واجبتره! تو بايد توي پايگاه باشي!»
عدنان گفت: «ولي من دلم ميخواد پيش شماها باشم!»
گفتم: «قرارمان اين نبود عدنان! بايد برگردي پايگاه!»
✅✅ادامه دارد
#ابوعمار
@amaj24
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚩 امــــاج - اخبار مقاومت جهان اسلام
بازگشت #شیخ بزرگ عشیره البکاره به آغوش #سوریه بازگشت البشیر به #سوریه مخالفان سوری هوادار #ترکیه، #ریاض و #قطر را در سطح سیاسی #متلاشی خواهد کرد✌✌✌✌ محمد عرفانی 📌💥 آماج 🔰 @Amaj24
بازگشت #شیخ بزرگ عشیره البکاره به آغوش #سوریه
بازگشت البشیر به #سوریه مخالفان سوری هوادار #ترکیه، #ریاض و #قطر را در سطح سیاسی #متلاشی خواهد کرد✌✌✌✌
🔰🔰🔰🔰
بازگشت شیخ بزرگ عشیره البکاره به آغوش سوریه
✅ محمد هنداوی، مسئول اطلاع رسانی مسئول اطلاعرسانی گردان الباقر (ع) #سوریه چگونگی بازگشت شیخ نواف راغب البشیر، شیخ #عشایر «بکاره» در استان دیر الزور #سوریه و از #مخالفان سیاسی به آغوش #سوریه را تشریح کرد.
✅مسئول اطلاعرسانی گردان الباقر (ع) گفت: پس از هماهنگی مشترک فرمانده گردان باقر (ع) و برادرش عمر الحسن عضو #پارلمان سوریه با مقامات سوریه و متحدین #دمشق، با شیخ نواف البشیر از بزرگان #قبیله البکاره در #سوریه و #عراق برای بازگشت وی به خاک 3وطنش ارتباط گرفته شد.
✅ هنداوی با بیان اینکه بازگشت البشیر به سوریه #مخالفان سوری هوادار #ترکیه، #ریاض و #قطر را در سطح سیاسی #متلاشی خواهد کرد، افزود: البشیر از مهم ترین افردی بود که به دلیل برخی 3اشتباهاتی که در ابتدای #بحران سوریه روی داد به #مخالفان پیوست.
هنگامی که میانجی ها البشیر برای بازگشتش به وطن دعوت کردند وی #تردیدی در قبول این دعوت نداشت و فرمانده گردان باقر (ع) اسباب ورود امن وی از #ترکیه به #سوریه را فراهم کرد.
هنداوی گفت: البشیر سیاستمدار بسیار مهمی است که حمایت وی از دولت سوریه می تواند سهم بسزایی در حل #بحران این کشور داشته باشد چون او #نفوذ زیادی روی بسیاری از افراد #مسلحی دارد که روبروی #دولت #سوریه قرار دارند.✊✊✊
محمد عرفانی
📌💥 آماج
🔰 @Amaj24
بازگشت البشیر به #سوریه مخالفان سوری هوادار #ترکیه، #ریاض و #قطر را در سطح سیاسی #متلاشی خواهد کرد✌✌✌✌
🔰🔰🔰🔰
بازگشت شیخ بزرگ عشیره البکاره به آغوش سوریه
✅ محمد هنداوی، مسئول اطلاع رسانی مسئول اطلاعرسانی گردان الباقر (ع) #سوریه چگونگی بازگشت شیخ نواف راغب البشیر، شیخ #عشایر «بکاره» در استان دیر الزور #سوریه و از #مخالفان سیاسی به آغوش #سوریه را تشریح کرد.
✅مسئول اطلاعرسانی گردان الباقر (ع) گفت: پس از هماهنگی مشترک فرمانده گردان باقر (ع) و برادرش عمر الحسن عضو #پارلمان سوریه با مقامات سوریه و متحدین #دمشق، با شیخ نواف البشیر از بزرگان #قبیله البکاره در #سوریه و #عراق برای بازگشت وی به خاک 3وطنش ارتباط گرفته شد.
✅ هنداوی با بیان اینکه بازگشت البشیر به سوریه #مخالفان سوری هوادار #ترکیه، #ریاض و #قطر را در سطح سیاسی #متلاشی خواهد کرد، افزود: البشیر از مهم ترین افردی بود که به دلیل برخی 3اشتباهاتی که در ابتدای #بحران سوریه روی داد به #مخالفان پیوست.
هنگامی که میانجی ها البشیر برای بازگشتش به وطن دعوت کردند وی #تردیدی در قبول این دعوت نداشت و فرمانده گردان باقر (ع) اسباب ورود امن وی از #ترکیه به #سوریه را فراهم کرد.
هنداوی گفت: البشیر سیاستمدار بسیار مهمی است که حمایت وی از دولت سوریه می تواند سهم بسزایی در حل #بحران این کشور داشته باشد چون او #نفوذ زیادی روی بسیاری از افراد #مسلحی دارد که روبروی #دولت #سوریه قرار دارند.✊✊✊
محمد عرفانی
📌💥 آماج
🔰 @Amaj24
Forwarded from KHAMENEI.IR
🖼 پوستر| امام حسن عسکری علیه السلام و ایجاد شبکه جهانی
🌹 ولادت امام حسن عسكری
🖨چاپ👇
https://khl.ink/imam-askari
🌹 ولادت امام حسن عسكری
🖨چاپ👇
https://khl.ink/imam-askari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 جزییات تیراندازی در فرودگاهی در فلوریدای آمریکا
🔹 در جریان تیراندازی در فرودگاهی در فلوریدای امریکا، عامل تیراندازی به سوی جمعیت آتش گشود که منجر به کشتهشدن 5 تن و زخمی شدن ۹ تن دیگر شد.
🔴مظنون تیراندازی فلوریدا دستگیر شد
🔹 مقامات قضایی «استفان ساندیاگو» را به عنوان مظنون اصلی این تیراندازی معرفی کردند.
🔹 همچنین مقامات رسمی میگویند هم زمان با این تیراندازی سه تیراندازی دیگر در دو ترمینال و پارکینگ این فرودگاه گزارش شده است.
🔹 این تیراندازیها زخمی یا کشته دیگری نداشته است.
🔹همچنین شاهدان میگویند مظنون تیراندازی یک پلاک شناسایی نظامی داشته است.
🔹مقامات میگویند مهاجم یک مسافر پرواز کانادا بوده و اسلحهاش توسط مسئولان فرودگاه کنترل شده بود.
🔹رییس پلیس در تازهترین اظهارات گفته است تیرانداز تنها بوده و هماکنون هیچ تیراندازی دیگری در فرودگاه در جریان نیست.
🔹 منابع امنیتی آمریکا اعلام کردند، عامل حمله به فرودگاه فورت لادردیل در فلوریدا که باعث کشتهشدن 5 تن و زخمی شدن ۹ تن دیگر شده، تحت تاثیر داعش دست به این تیراندازی زده است/ایسنا
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24
🔹 در جریان تیراندازی در فرودگاهی در فلوریدای امریکا، عامل تیراندازی به سوی جمعیت آتش گشود که منجر به کشتهشدن 5 تن و زخمی شدن ۹ تن دیگر شد.
🔴مظنون تیراندازی فلوریدا دستگیر شد
🔹 مقامات قضایی «استفان ساندیاگو» را به عنوان مظنون اصلی این تیراندازی معرفی کردند.
🔹 همچنین مقامات رسمی میگویند هم زمان با این تیراندازی سه تیراندازی دیگر در دو ترمینال و پارکینگ این فرودگاه گزارش شده است.
🔹 این تیراندازیها زخمی یا کشته دیگری نداشته است.
🔹همچنین شاهدان میگویند مظنون تیراندازی یک پلاک شناسایی نظامی داشته است.
🔹مقامات میگویند مهاجم یک مسافر پرواز کانادا بوده و اسلحهاش توسط مسئولان فرودگاه کنترل شده بود.
🔹رییس پلیس در تازهترین اظهارات گفته است تیرانداز تنها بوده و هماکنون هیچ تیراندازی دیگری در فرودگاه در جریان نیست.
🔹 منابع امنیتی آمریکا اعلام کردند، عامل حمله به فرودگاه فورت لادردیل در فلوریدا که باعث کشتهشدن 5 تن و زخمی شدن ۹ تن دیگر شده، تحت تاثیر داعش دست به این تیراندازی زده است/ایسنا
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24
🔴 نشریه ایندیپندنت در گزارشی که روز شنبه منتشر شد، با اشاره به شکست سیاستهای مخرب مداخلهجویانه و جاهطلبانه ریاض در منطقه از جمله در سوریه و یمن، نوشت: رؤیای عربستان سعودی برای تبدیلشدن به قدرت برتر جهان عرب و اسلام برباد رفته است.
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24
هزاران نفر از کارمندان دولتی ترکیه در موج تازه از پاکسازی عناصر متهم به گروه گولن، در درون دستگاههای حکومتی اعم از قضایی، نیروهای مسلح و امنیتی و آموزشی اخراج شدند.
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24
z.m
🔶🔹اماج
@Amaj24